گزارش کارآموزی در مهدکودک خجسته
چهارشنبه ۱۱/۱۱/۸۵
امروز اولین روز ورود به مهد کدک خجسته بود
و من در ابتدای ورودم با مدیر محترم مهد خانم
امیران و معاون خانم افشار منش آشنا شدم . سپس
به طبقه پایین رفتیم تا وارد مهد شویم و با مربی
خانم شوریابی و کودکان نیز اشنا شدم. ساعت
بعد که زنگ تفریح بود سعی کردم با کودکان آشنا تر
شوم و وارد جمع آنها شوم که خوشبختانه در آن
جمع کوچک و صمیمی پذیرفته شدم و با کودکان
مشغول بازی کردن شدم . مربی مهد نیز از عمل من
خوشحال شد و تعجب کردند که به این راحتی توانستم
وارد بازی کودکان شوم. مربی طرح درس زمستان
را دادند و من هم در ارائه تدریس کمک کردم.
شنبه ۱۴/۱۱/۸۵
امروز صبح در تمامی دفتر بچه ها شعرهایی
را که مربی گفتند نوشتم. ساعت بعد با کمک
مربی ورزش چادرهای بازی را برای کودکان
نصب کردیم سپس لگوها را به داخل چادر بردم
و کودکان در داخل چادرها به بازی کردن
مشغول شدند. سپس با بچه ها بازی کردم.
بازی که در آن مفاهیمی را نیز آموزش داده باشم
مثل: سبک , سنگین, بلند, کوتاه, این بازی را در کتاب
حرکتها و بازیهای موزون آموخته بودم و در طول
این مدت ۲ سال دانشجو بودن بسیاری از مسائل
را در مورد کودکان آموختم که یکی از آنها این بود
که هر مفاهیمی را که می خواهیم به کودکان بیاموزیم
از طریق بازی باشد که من این عمل را انجام دادم .
اگر من یک وسیله سبک را به آنها نشان می دادم
آنها دست می زدند و اگر وسیله سنگین بود آنها
می نشستند. در پایان ساعت نیز در زنگ آمیزی
دفاتر, به کودکان کمک کردم.
مهدکودک خجسته
یکشنبه ۱۵/۱۱/۸۵
ارائه مستقل طرح درس:کشاورزی (۱)
که هدف از اجرای این طرح درس این بود که:
کودکان با کشاورز آشنا شوند.
محصولات کشاورزی را نام ببرند.
خود بتوانند یک دانه بکارند.
وسائل کمک آموزشی: تصویری از کشاورز –
تصویر مترسک – گندم – برنج – نخود و …
– قوطی شیر – خاک .
پس از اینکه طرح درس خود را ارئه دادم به کودکان
طرز کاشت لوبیا را یاد دادم . که من برای بچه ها
خاک آوردم ودانه لوبیا را در آن کاشتم . سپس از
بچه ها خواستم توضیحات مرا بصورت یک نمایش
در بیاورند . که یکی از بچه ها در نقش کشاورز,
دیگری مترسک شد و خوشبختانه بطور کامل توضیحات
مرا درک کرده بودند. سپس ۴ دانه لوبیا را در ۴ مرحله
رو بر کاغذ نشان دادم. در مرحله اول لوبیا را روی کاغذ
چسباندم و روی آن را خاک ریختم و یک طلق به روی
آن زدم و در ۳ مرحله دیگر با کاغذ رنگی سبز جوانه ای
برای آن کشیدم و مراحل کاشت و سبز شدن را نشان دادم.
از مربی نیز خواستم اشکالات مرا بیان کنند
که ایشان نیز لطف کردند و اشکالات تدریس را به من گفتند .
در آخر کار هم یک قصه برای کودکان به نام گیاهان
خواندم که کودکان لذت بردند و نیز برای دهه فجر
یک کاردستی هواپیما درست کردم.